۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

معشوقه ای سر میز هیلاری و بیل کلینتون!

خواهرم:((عروس رو دیدی؟))

من:((نه!))

خواهر:((برو ببینش تو سالن سر میز هیلاری و بیل کلینتون نشسته))

من:((باشه،پس این پیراهن کت و شلوارم کو؟چرا زیر کتم بلیز کانوایی پوشیدم؟))

خواهر:((نمیدونم،پیراهنت رو کجا گذاشتی؟بیا همین خاکستریه  رو بپوش))

من:((این ماله 12 سالگیمه!خب باشه بدش))

 من:((سلام خانوم کلینتون،سلام آقای کلینتون))

 خانوم و آقای کلینتون:((مبارک باشه))

من:(( مرسی ممنونم))

 با خودم فکر میکنم:((اااا این دختره یعنی امشب زنه من میشه؟عجب حس شیرینی هستش که معشوقت را زودتر از اینکه عاشقش بشی به تو بدنش))

 آخرین چیزی که یادم میاد صحبت بر سر وجهه ایران نزد مردم آمریکا بود نه معاشقه با اون دختر خوشگل و هنوز بلیز کانوایی ابی رنگم از زیر پیراهن تنگم بیرون زده بود.